برند : Negah
برای خرید و مشاهده محصول کلیک نمایید.
چشمهایش اثر بزرگ علوی نویسندهی صاحبسبک و از رمانهای مهم ادبیات معاصر است. علوی که به روانشناسی زیگموند فروید و فلسفهی مارکسیسم علاقهمند بود، با نگارش آثار داستانی در کنار صادق هدایت و صادق چوبک بر جریان داستاننویسی مدرن در ایران تاثیر چشمگیری گذاشت.
«پردهی "چشمهایش" صورت سادهی زنی بیش نبود. صورت کشیدهی زنی که زلفهایش مانند قیر مذابی روی شانهها جاری بود. همه چیز این صورت محو مینمود. بینی و دهن و گونه و پیشانی با رنگ تیرهای نمایان شده بود. گوئی نقاش میخواسته است بگوید که صاحب صورت دیگر در عالم خارج وجود ندارد و فقط چشمها در خاطرهی او اثری ماندنی گذاشتهاند. چشمها با گیرندگی عجیبی به آدم نگاه میکردند. خیرگی در آنها مشهود نبود، اما پردهی حائل بین صاحب خود و تماشاکننده را میدریدند و مانند پیکان قلب انسان را میخراشیدند. آیا از این چشمها می بایست در لحظهی بعد اشک بریزد؟ یا اینکه خندهی تلخی بجهد؟ اما دور لبها خندهای محسوس نبود. آیا چشمها تنگ و کشیده بودند تا بخندند و تماشاکننده را به زندگی تشویق کنند و یا دلخستهای را بچزانند؟ آیا این چشمها از آن یک زن پرهیزگار از دنیا گذشته بود یا زن کامبخش و کامجوئی که دنبال طعمه میگشت، یا اینکه در آنها همه چیز نهفته بود؟ آیا میخواستند طعمهای را به دام اندازند؟ یا له له طلب و تمنا میزدند؟ آیا صادق و صمیمی بودند یا موذی و گستاخ؟ عفیف یا وقیح؟ آیا بیاعتنائی جلوهگر شده بود؟ یا التماس و التجاء؟ اگر التماس میکردند چه میخواستند؟ این نگاه، این چشمهای نیمخمار و نیممست چه داستانها که نقل نمیکردند.»/ بخشی از داستان
چشمهایش، برجستهترین رمان بزرگ علوی است که برای نخستین بار در سال ۱۳۵۷ منتشر شد. علوی در این رمان به توصیفی دقیق و موشکافانه دربارهی زندگی و احساسات زنی به نام فرنگیس دست زده است. ماکان استاد نقاشی و یک مبارز ی حکومت دیکتاتوری رضاشاه پهلوی است که در دوران تبعید از دنیا میرود. راوی داستان، ناظم مدرسهای است که نمایشگاهی از آثار ماکان در آن برپا شده است. او در میان آثار استاد، متوجه پردهای به نام "چشمهایش" میشود. ناظم میخواهد راز نهفته در چشمهای زن پرده را دریابد چون تصور میکند صاحب این چشمها در مرگ استاد نقشی داشته است. بالاخره پس از سالها موفق میشود با فرنگیس ملاقات کند و داستان آشناییاش با استاد را از زبان او بشنود. فرنگیس عاشق ماکان بوده است و به خاطر این عشق چندین بار خود و خانوادهاش را به خطر انداخته و حتی بدون درکی از مبارزه، وارد مبارزات ی شده و در نهایت هم به خاطر نجات جان ماکان به ازدواجی مصلحتی تن داده است. اما ماکان که همهی هستیاش را در راه مبارزه داده گویی توان رویارویی با عشق فرنگیس را نداشته است. فرنگیس پس از مرور اتفاقها از همهی تلاشش برای این عشق مطمئن میشود و به آرامش دست مییابد. او به پردهی "چشمهایش" که گویی دروغین است نگاه میکند و به ناظم مدرسه میگوید: «استاد شما اشتباه کرده است. این چشمها مال من نیست!»
نگارش این رمان براساس یادداشت نویسنده که در انتهای کتاب آمده، شش ماه به طول انجامیده است. از این رمان به عنوان سندی از تاریخ معاصر ایران و دورهی حکومت رضاخان در تاریخ ادبیات ایران یاد میشود. صاحبنظران معتقدند علوی در نگارش چشمهایش تحت تاثیر صادق هدایت و بوف کور بوده است. پرسشها، توهمها، جاذبهها و دافعهها، عشق و نفرت و فریبندگی، همه و همه با شیوهای مشابه شیوهی هدایت در این داستان توصیف شده است. از طرفی علوی تحت تاثیر ادبیات غرب به ویژه ادبیات روسی نیز بوده است و توصیفهایش به این ادبیات نیز شباهت دارد.
دکتر حسین پاینده، نویسنده، منتقد ادبی و استاد ادبیات دانشگاه علامه طباطبایی دربارهی درونمایهی این رمان میگوید: «برای کشف درونمایهی این رمان ما باید به دنبال این باشیم که رمز و راز این چشمها چیست و اساسا چرا نام این کتاب چشمهایش است. در این جا دو مرد به فرنگیس نگاه میکنند؛ یکی نگاه ماکان به فرنگیس و یکی نگاه راوی به فرنگیس و در این بازی نگاهها یک جور تفحص روانی دربارهی تلقی مردان ایرانی از زن هم صورت میگیرد. یک موضوع بسیار مهم که مکرر در ادبیات داستانی ما مطرح شده است و به عبارتی یکی از بنمایههای ادبیات ایرانی به حساب میآید، این است که قلم مردان نویسنده دربارهی ن نگاه منفیای است و اساسا ن را در استمرار عواطفشان منفی میدانند و انگار یک نوع بیاعتمادی به آنها دارند؛ مثلا در رمان بوف کور هم این قضیه کاملا وجود دارد. وقتی که زن اثیری نیمهی اول رمان به زن لکاته در نیمهی دوم تبدیل میشود. در سراسر رمان چشم هایش هم ماکان دارای شخصیتی با گاردی بسته نسبت به فرنگیس است. ماکان کسی است که مبارزه با استبداد را بر عشق به فرنگیس اولا میداند. در جاهایی که فرنگیس به ماکان ابراز عشق میکند، ماکان او را میرهاند و میگوید برای من خوشبختی انفرادی معنی ندارد و این گفتار مبین نگرش ماکان است که ت و وضع مملکت برایش اهمیت بیشتری دارد.»
بزرگ علوی (1375-1282) نویسنده، رومهنگار و استاد زبان فارسی معاصر است. پدر او حاج سیدابوالحسن و مادرش خدیجه قمرالسادات، نوهی آیتالله طباطبایی بود. آنها از طرفداران نهضت انقلاب مشروطیت بودند. بزرگ علوی در سال 1298 به همراه برادرش برای تحصیل به آلمان رفت. در سالهای اقامت در آلمان چند اثر آلمانی را به فارسی ترجمه کرد. در سال 1305 پدرش پس از ورشکستگی بزرگ مالی خودکشی کرد. یک سال پس از این اتفاق او از دانشگاه مونیخ فارغالتحصیل شد و به ایران بازگشت. در ایران پس از مدتی به گروه روشنفکران مارکسیستی به رهبری تقی آرانی پیوست. بر اثر فعالیتهایش در سال 1315 به همراه 52 نفر دیگر بازداشت شد و دو اثر «پنجاه و سه نفر» و مجموعه داستان کوتاه «ورقپارههای زندان» را در دوران حبس نگاشت. علوی از بنیانگذاران حزب توده است و به همراه تقی آرانی و ایرج اسکندری نخستین دوره مجله دنیا را منتشر کرد. او با نام مستعار فریدون ناخدا برای این مجله مطلب مینوشت. علوی از طریق یکی از دوستانش با صادق هدایت آشنا شد و به همراه مسعود فرزاد و مجتبی مینوی گروه ربعه را تشکیل دادند. در این دوران به فعالیتهای ادبی پرداخت. پس از مدتی، به دلایل ی و طرفداری از طبقات زحمتکش جامعه، به زندان افتاد و انتشار کتابهایش هم تا سال 1357 ممنوع شد.
علوی قبل از کودتای 28 مرداد ایران را ترک کرد و به آلمان رفت و تمام عمر در دانشگاه هومبولت به تدریس پرداخت. تدوین واژهنامهی فارسی – آلمانی با همکاری پروفسور یونکر دستاورد این دوران است. بزرگ علوی در کنار صادق هدایت و صادق چوبک از نویسندگان پیشگام مکتب جدید رماننویسی مدرنیته به شمار میآید. چمدان، پنجاه و سه نفر، ورقپارههای زندان، چشمهایش، گیله مرد، میرزا، موریانه، نامهها، سالاریها، روایت و… عنوان آثار ادبی اوست. علوی آثاری همچون «مبارزات ایران» و «تاریخچه و تحول ادبیات فارسی نوین» را به زبان آلمانی نگاشته است. او همچنین برخی از آثار ارزشمند ادبیات فارسی همچون شعرهای حکیم عمر خیام نیشابور و هفت پیکر حکیم نظامی گنجوی را به زبان آلمانی ترجمه کرده است. آثاری همچون «حماسه ملی ایران» اثر تئودور نولدکه، «دوشیزه اورلئان» از فریدریش شیلر، «باغ آلبالو» اثر آنتون چخوف و «کسب و کار میسیز وارن» اثر جرج برنارد شاو را به فارسی برگردانده است.
دکتر حسین پاینده، دربارهی بزرگ علوی میگوید: «من معتقدم که بزرگ علوی هم مانند بسیاری از نویسندگان دیگر ما نامکشوف مانده است و جالب است که خود او در این باره میگوید که اطرافیان من به من بیتوجه بودهاند و نقلی از اوست که میگوید همکاران من تعریف و تمجید سرشان را بخورد، اگر هم اسم من را در رومه خواندند، به رویشان نیاوردند و این مسأله میتواند برای بسیاری از نویسندگان امروز ما هم درس بزرگی باشد که از بیتوجهی به آثارشان گله مندند؛ چرا که میبینیم به نویسندهای مثل بزرگ علوی هم بیتوجهی میشده است.»
برای خرید و مشاهده محصول کلیک نمایید.
تصاویر بیشتر
درباره این سایت